کد مطلب:246038 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:286

پرسش و پاسخ با یحیی بن اکثم
پس از برگزاری اولین جلسه ی پرسش و پاسخ میان یحیی بن اكثم و امام ما، جواد كه به بهت و حیرت و شكست عباسیان انجامید و آنان را در مقابل مأمون خلع سلاح كرد، عباسیان دست به كار طرح و توطئه ای تازه می شوند.

عباسیان كه سیاست و كیاست مأمون را در اعزاز و اكرام از امام جواد نمی فهمند، بنایشان را بر این می گذارند تا به هر نحوی كه می توانند امام جواد را از چشم مأمون بیندازند و میان او و امام فاصله اندازند.

برای رسیدن به این مقصود بهترین نقشه این است كه امام را در موضعی قرار دهند كه اعتقاداتش را كه طبعا خلاف اعتقادات مأمون است بر زبان بیاورد. و مهم ترین وجه اختلاف، مسئله خلافت است كه از ابوبكر و عمر آغاز شده و اكنون به مأمون رسیده است.

آنها یقین دارند امام حرفی برخلاف اعتقادات قلبی خود بر زبان نخواهد آورد و نیز یقین دارند امام، خلافت را از مبنا حق حضرت علی (ع) می داند و دیگران از ابتدا تا اكنون را غاصب می شمارد. پس اگر امام را در موضعی قرار دهند كه ناگزیر به بیان نظرات و اعتقاداتش شود، به طور طبیعی مقابل مأمون قرار می گیرد و مأمون خود به حذف امام همت می گمارد.

كاری كه بنا است یحیی بن اكثم بكند این است كه احادیث مجعول در فضائل و مناقب ابوبكر و عمر را برای امام بخواند. اگر امام این



[ صفحه 64]



احادیث را تأیید كند، معنایش این است كه از اعتقادات خود دست برداشته و بر خلافت عباسیان صحه گذاشته است و اگر تكذیب كند و زبان به طعن و لعن آنان بگشاید، مقابل مأمون و معتقدات او قرار گرفته است.

و... كیاست و ظرافت امام در پاسخگویی به سؤالات حساب شده ی یحیی به معجزه می ماند.

بی آنكه كوچك ترین بهانه ای به دست دشمن دهد... اصلا هر گونه توضیحی، در این زمینه، اضافی است. متن مناظره این است:

یحیی بن اكثم:

نظر شما درباره ی این روایت چیست:

جبرئیل بر رسول الله نازل شد و گفت:

«ای محمد! خداوند عزوجل، سلامت می رساند و می گوید: از ابوبكر بپرس كه آیا از من راضی است؟ چرا كه من از او راضی ام.»

امام ما، جواد:

لازم است كه راوی این خبر، خود را و كلام خود را با فرموده ی پیامبر صلی الله علیه و آله در حجةالوداع بسنجد، آنجا كه فرمود: «بر من بسیار دروغ بستند، و از این پس بیشتر خواهند بست. و آن كس كه به عمد بر من دروغ ببندد، نشستنگاهش آتش جهنم است.»

هر گاه بر شما حدیثی عرضه شد، آن را با قرآن و سنت من محك بزنید، پس آنچه با قرآن و سنت من موافقت داشت، قبولش كنید و آنچه موافقت نداشت، پس بزنید.»

و این روایتی كه تو می گویی، مخالف كتاب خدا است. خداوند متعال می فرماید:



[ صفحه 65]



«و ما كه انسان را آفریدیم، ظرائف و وساوس نفس او را نیز می دانیم. و ما از رگ گردن به او نزدیك تریم». (سوره ی ق - آیه 16 (

آیا رضایت یا نارضایتی ابوبكر بر خدا مخفی است تا نیاز به سؤال از مكنونات سری او داشته باشد؟

پس به لحاظ عقلی محال است صحت این روایت.

یحیی بن اكثم:

درباره ی این روایت پیامبر چه می گویید كه فرمود: «همانا مثل ابوبكر و عمر در زمین، همانند جبرئیل و میكائیل است در آسمان.»

امام ما، جواد:

در این نیز به دیده ی تأمل باید نگریست. چرا كه:

جبرئیل و میكائیل دو ملك مقربند كه لحظه ای معصیت خدا نكرده اند و لحظه ای از اطاعت خدا فارق و فارغ نبوده اند.

ولی آن دو - ابوبكر و عمر - مشرك بوده اند و اگر مسلمان شده باشند بعد از دوران شرك، به هر حال عمده ی عمرشان در شرك به خدا سپری شده است.

پس محال است كه این دو به آن دو شباهتی داشته باشند.

یحیی بن اكثم:

درباره ی این روایت پیامبر چه می گویی:

ابوبكر و عمر، سید پیران اهل بهشت اند.

امام ما، جواد:

صحت این روایت نیز محال است. چرا كه اهل بهشت تماما جوانند و هیچ پیری در میان آنان نیست. و این روایت را بنی امیه جعل كرده اند در مقابله با آن حدیث پیامبر كه فرمود:



[ صفحه 66]



حسن و حسین سید جوانان اهل بهشت اند.

یحیی بن اكثم:

درباره ی این روایت پیامبر چه می گویی:

همانا عمر بن الخطاب، چراغ اهل بهشت است.

امام ما، جواد:

صحت این روایت نیز محال است.

چرا كه در بهشت فرشتگان مقرب هستند، آدم هست، محمد (ص) هست و همه ی پیامبران و فرستادگان خدا هستند. آیا بهشت به نور آنان روشن نمی شود و به نور عمر روشن می شود؟

یحیی بن اكثم:

روایت است از پیامبر كه:

سكینه بر زبان عمر سخن می گوید.

امام ما، جواد:

ابوبكر كه - از دیدگاه شما - برتر از عمر است، بالای منبر گفت: «مرا شیطانی است كه می فریبدم و گمراهم می كند.»

یحیی بن اكثم:

پیامبر فرمود: «اگر من به پیامبری مبعوث نشده بودم، عمر مبعوث می شد.»

امام ما، جواد:

كتاب خدا از این حدیث صحیح تر است. خداوند در كتابش می فرماید: «آن هنگام كه پیمان گرفتیم از پیامبران و از تو و از نوح.» (سوره ی احزاب آیه 7 (

پیدا است كه خداوند از پیامبران پیمان گرفته است. چگونه ممكن



[ صفحه 67]



است در میثاق و پیمان خداوند تغییر و تبدیل رخ دهد؟

و دیگر این كه:

پیامبران لحظه ای به خداوند شرك نورزیدند، پس چگونه ممكن است كسی كه شرك ورزیده به نبوت مبعوث شود. آن هم كسی كه عمده ی عمر خود را در شرك سپری كرده است.

و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «من به پیامبری آن زمان برگزیده شدم كه آدم هنوز بین روح و جسد بود.»

یحیی بن اكثم:

این روایت از پیامبر است كه:

هرگز وحی از من قطع نشد، مگر كه من گمان كردم بر آل خطاب نازل می شود.

امام ما، جواد:

صحت این خبر نیز محال است. چرا كه شك در نبوت برای پیامبر جایز نیست.

خداوند متعال می فرماید: «خدا برمی گزیند از میان ملائك و مردم پیامبرانی.» (سوره ی انفال، آیه 33 (

پس چگونه ممكن است خداوند نبوتش را از آن كه برگزیده است، بردارد و به كسی كه شرك ورزیده است، بسپارد؟

یحیی بن اكثم:

این روایت از پیامبر است كه:

اگر عذاب نازل شود، هیچ كس نجات نمی یابد از آن، مگر عمر.

امام ما، جواد:

این نیز محال است.



[ صفحه 68]



چرا كه خداوند در قرآن به پیامبر می فرماید: «تا آن زمان كه تو در میان مردم هستی، خداوند آنان را عذاب نمی كند و تا آن زمان كه استغفار می كنند، خداوند عذابشان نمی كند.»

پس خداوند سبحان خبر داده است كه هیچ كس را عذاب نمی كند تا آن زمان كه پیامبر در میان امت است و تا آن زمان كه مردم استغفار می كنند. [1] .



[ صفحه 69]




[1] احتجاج طبرسي - جلد 2 - صفحه ي 447،بحارالانوار - جلد 50 - صفحه ي 80.